mardi 25 décembre 2012

بگذار اگرمی خندمم با عشق بخندم


می خندم اما خنده ام تلخ ِ می دونی
می گریم اما گریه از درد ِ میدونی

خندم برای پو چی دنیا ست می دونم
گریم برای عشق بی فرداست می دونم

می خونم این اواز عشق تا زنده هستم
بی عشق نمی شه زنده بود ای یار مستم

پرکن فضای خالی دنیام را با عشق
بگذار اگرمی خندمم با عشق بخندم

نگیر معجون عشق ُ از لبم افسون گرعشق
بیا با من بخون با من برقص بازی گرعشق

منی که عاشق عشقم می دونی پا ی بندم
نذار بیهوده بر این عشق واین دنیابخندم

بیا فکری بکن بر این دل عاشق وزارم
مرو از پیش من با من بمون تنها نذارم


Aucun commentaire:

Enregistrer un commentaire