اندکی بیشتر...زیر این باران بمان
ابر را بوسیدم ، تا بوسه بارانت کند
امشب با باران همزاد تو
نجواها دارم با یاد تو
ای روح شبنم در گلزاران
خوش بادت نم نم بر می خواران
ای گیسویت شکن به شکن خوش
وی از رویت هوای چمن خوش
ای چون آبی بر آتش من خوش
امشب درمن جوانه بزن خوش
بایاد تو در زیر باران
جان میشویم
از این غباران
گر چه صفایی دارد
باران امشب
بی تو حزین میبارد....... ابر بهاران امشب
هوای دل را همه غم گرفته بی تو
قسم به باران
که
دلم گرفته بی تو
کشدم دل بر آتش آن خاطره خوش در صبح بهاران
منو با تو پری وش آن گشتو گذاران در نم نم باران
تو گلی در باران چی دی
بمن اش دادی و خندیدی
بسته بودم به رخ تو نظر
زیر باران به تو دیده ی تر
گفتم ای گل
به صفای سحر
گل نخندد، تو نخندی اگر
ای که به یادت باران قطره به قطره شب را کرده چراغانی
می شود ..... آیا
امشب از سفرت بر گردی
ای که سفر کردی زبرم در شب بارانی
Aucun commentaire:
Enregistrer un commentaire