دلم خسته بود
دلم
مثل شعر پر از واژه بود
و هر واژه اش روح پرواز داشت
پر از راز بود
پر از روشنی
... و
هر گوشه اش رنگ تعبیر عشق
هر گوشه اش رنگ تعبیر عشق
... و
هر لحظه اش شوق و تردید بود
هر لحظه اش شوق و تردید بود
دلم خسته بود و هوا سرد بود
دلم تاب و تب
جهان سرد و خاموش و گنگ
... و
من در دل شوم این ازدحام سیاه
من در دل شوم این ازدحام سیاه
پر از حادثه
پر از انتظار
هوا سرد بود
با رازی از نگاه
تپش
و
گلهای سرخ
!....برای
Aucun commentaire:
Enregistrer un commentaire