mardi 11 décembre 2012

آدم ای دردانه عرش بقا

آدم ای دردانه و مخلوق من
ای وجودت از وجود و روح من
خاک بودی قامتت آراستم
بهترين‌ها را برايت خواستم
روح خود را در وجودت کاشتم
طينت قدسی بر او افراشتم
وصله‌ای از خود به جانت دوختم
علم اسماء خدا آموختم
تا که نفست را نکو آراستم
هر ملائک را به کرنش خواستم
چون ملائک سجده بر آدم نمود
کل مخلوقات حسنش را ستود
تو همان گشتی که من می‌خواستم
بهترين مخلوق را آراستم
آدم ای دردانه عرش بقا
وصل نزديک است سوی ما بيا
هيچ دانی در جهان نقش تو چيست
خوب بنگر خالق و رب تو کيست
گر منم معبود تـو، با من شوی
محرم سر و علوم من شوی
حال داخل شو تو در رضوان من
تا ابد هستی کنون مهمان من
پاسخ آری در آن روز الست
آخرين راه نجات آدم است

Aucun commentaire:

Enregistrer un commentaire