vendredi 22 février 2013

کاریه که فقط خودش می تونه


یکی از این آدمای شب
 دعاش می گیره 
یکی از همین شبایی که
 شب تقدیره 
یه دل شکسته یک گوشه این شهر صداش 
می رسه
 تا آسمونا چه دامنگیره 
غروبا چه حالی داره 
این فضا چه حالی داره 
که
 برای گریه کردن 
یه هوا یه حالی داره 
غروبا ببین هوا رو ...گریه های بی صدا رو 
 .....این همه دستایی که منتظر بارونه .....
یکی اون بالا نشسته که خودش می دونه 
.
می دونه کاریه که فقط خودش می تونه
 دستای خالی رو خالی بر نمی گردونه


Aucun commentaire:

Enregistrer un commentaire