dimanche 30 décembre 2012
من
من همون ديوونه م که هيچوق عوض نميشه
همونی که همه باهاش خوشالن اما کسی باهاش نمی مونه
همونی که اونقدر يه آهنگ رو گوش ميده
که از ترانه گرفته تا ريتم و خوانندش متنفر بشه
همونی که هق هق همه رو به جون دل گوش ميده
اما
خودش بغضاش رو زير بالش ميترکونه
همونی که همه فکر ميکنن سخته، سنگه اما با هر تلنگری ميشکنه
همونی که مواظبه کسی ناراحت نشه اما همه ناراحتش ميكنن
همونی که تکيه گاه خوبيه اما واسش تكيه گاهی نيس
همونی که کلی حرف داره اما هميشه ساکته
.
فقـــط غـــــروب جمـــعــــه نيســـت که دلگيـــــــر اســت ؛
کــافـيـســــــت دلــــت، گيــــــــر باشــــد
هــــــرروز دلگيـــــــــر ميشود
ﺑــــﻌﺪ از ﺗــــﻮ
ﺑــــــﺂ ﺗــﻮ اَم
ﺗــــﺂ آﺧــﺮِ ﻋﻤـــــﺮت ﻣـــﺪﯾﻮﻧﯽ
ﺑـــﻪ ﮐـــــﺴﯽ ﮐـــﻪ ﺑــــﺂﻋﺚ ﺷــﺪی ﺑــــﻌﺪ از ﺗــــﻮ دﯾﮕـــــﻪ
ﻋــــــﺂﺷﻖِ ﻫﯿﭽــــﮑﺲ ﻧﺸــــﻪ
ﻣﯽ ﻓﻬــــﻤﯽ؟!؟
مدتهاست کسی را دوست دارم
تنهایم، اما دلتنگ آغوشی نیستم
خسته ام، ولی به تکیه گاه نمی اندیشم
چشم هایم تر هستند و قرمز ، ولی رازی ندارم
چون
مدتهاست کسی را دوست دارم
با صدای بلند خندیدم
من به هر تحقیری که شد
با صدای بلند خندیدم
نام مرا گذاشتند "با جنبه"
بی آنکه بدانند خندیدم
تا کسی
صدای شکسته شدن قلبم را نشنود
دیشــَب کـہ نمــے ـدانستمـ
بــَراے کــُدامـ یکـ اَز دَـرد هـــایـَمـ گــریـہ کــُنـَمـ
کــــلّـے خندیدَمـ !
باید دقیق تر نگاه کنی
به یک زن نگو
تو که خانه بودی چیکار کردی ؟
خستگیت واسه چیه ؟
باید دقیق تر نگاه کنی
ریزبین باشی
او هیچ کاری هم نکرده باشد
امیدت را در این خانه زنده نگه داشته است
♥
نــه صـبـری نـی سـکـونـی دارم امـروز
چـونـی هـر اسـتـخـوانـم درنـوائی است
چـــه ســـاز ارغــنــونــی دارم امــروز
ز نــاخــن تــیــشـه ام در سـیـنـهٔ کـوه
بــپــیــشــم بــیــسـتـونـی دارم امـروز
ز تــحــریــک مــه مــحــمــل نــشــیـنـم
نــه صـبـری نـی سـکـونـی دارم امـروز
بـــســـر اســـرار از ســـودای زلــفــش
زده شـــور و جـــنــونــی دارم امــروز
"عشق اول سر كش و خوني بود تا گريزد هر كه ، بيروني بود"
تاهمسفرم عشق است در جاده تنهای
از دست نخواهم داد
دامان شكیبایی
از عشق تو سهم من ،همواره همین بوده است
رسوایی و حیرانی ، حیرانی و رسوایی
تو آتش و من دودم ،دریا تو و من رودم
هرچند محال اما ، چیزی است تماشایی
چندی است كه پیوندی است
پیوند خوشایندی است
بین تو و آیینه ،آیینه و زیبایی
من دستم و تو بخشش
تو هدیه و من خواهش
من زین سو و تو زان سو ،می آیم و می آیی
با گردش چشمانت افتاده به میدانت
انبوه شهیدانت ،تا باز چه فرمایی
بی ساحل آغوشت آغوش سحرپوشت
چندی است كه طوفانی است
این دیده دریایی
samedi 29 décembre 2012
vendredi 28 décembre 2012
گمنام سفر کردم
خواهم که در اين غمکده آرام بميرم
گمنام سفر کردم
و
گمنام بميرم
خواهم زخدايم که به دلخواه بميرم
يعني
که تو را بينم و آنگاه بميرم
jeudi 27 décembre 2012
پرواز چو میکردم ، تو بال و پرم بودی
هر جا که سفرکردم ، تو همسفرم بودی
وز هر طرفی رفتم ، توراهبرم بودی
با هر که سخن گفتم ، پاسخ زتو بشنیدم
برهرکه نظر کردم ، تو درنظرم بودی
در خنده ی من چون گل ، درکنج لبم خفتی
درگریه ی من چون اشک ، درچشم ترم بودی
در صبحگاه عشرت ، همدوش تو میرفتم
در شامگاه غربت ، بالین سرم بودی
آواز چو می خواندم ، سوز تو به سازم بود
پرواز چو میکردم ، تو بال و پرم بودی
هرگز دل من بر تو ، یار دگری نگزید
گر خواست که بگزیند ، یار دگرم بودی
شکر
پر سوخته ی شرار پرهیز توام
دیوانه ی چشم فتنه انگیز توام
گنجایش دیگری ندارد دل من
همچون قدح شراب لبریز توام
mercredi 26 décembre 2012
ماه من
سلام مــاه مــن
دیشب دلتنگ شدم و رفتم سراغ آسمان اما هر چه گشتم اثری از ماه نبود که نبود
گفتم بیایم سراغ ِ خودت
احوال مهتابیت چطور است ؟
چه خبــر از تمام خوبی هایت و تمام بدی های مــن ؟
چه خبــر از تمام صبــرهایت در برابر تمام ناملایمت های مــن ؟
چه خبر از تمام آن ستاره هایی که بی من شمردی و من بی تو ؟
چقدر نیامده انتظار خبــر دارم ؟
چه کنم دلم بــرای تمــام مهــربانی هایت لک زده است
راستی ، باز هم آســمان دلت ابری است یا ….؟
می دانم ، تحملم مشکل است …. اما خُب چه کنم؟
یک وقت خســته نشوی و بــروی مــاه دیگری شود
هیچ کس
به اندازه مــن نمی تواند آســـمانت باشد
تو فقط ماه من بمون و باش
از من تنها تو مانده ای ...
اینـجا دنیـاسـت
هیـچ چـیز جـای ِ خـودش نیست
زنـــدگی
آدم هـــا
قلب هـا
یا یکـی بـی دل اسـت
یـا دو دل
یکـی هـم اینجــا
بـی تــو
دل تـوی ِ دلـش نیـسـت
از آدم هــآ بگــذر
از آدم هــآ بگــذر
دلـَـت را بزرگتر کن
نـ ـآراحتِ این نبـ ـاش
...که چـ ـرا
جاده ی رفاقــَـت با تـ ـو همیشه یکــ طرفه استــ
مهــم نیست اگر همیشه یک طرفــه ای
شــاد باش
کــه چیزی کم نگذاشتـه ای
و
بدهکــارِ خودت ، رفاقـت و خدایتــ نیستی
mardi 25 décembre 2012
زنی را دیدم
زنی را دیدم
گاه لبریز از حسی زیبا و ناشناخته بود
حسی که در چشمانش متبلور می شد و از شوق می درخشید.
و او ناچار
به خلوتگاه خود می گریخت
تا در امان باشد از گزند سیه دلان
سیه دلانی که تعبیرها داشتند
برای این درخشش و شوق
زندگی را هیچ فهمیدی چه شد؟؟؟؟؟؟
دیدی ای دل عاقبت زخمت زدند؟؟؟
گفته بودم مردم اینجا بدند!!!
دیدی ای دل ساقه جانت شکست ؟؟
آن عزیزت عهد و پیمانت شکست!!!
دیدی ای دل در جهان یک یار نیست؟؟؟
هیچ کس در زندگی غمخوار نیست!!
دیدی ای دل حرف من بیجا نبود؟؟؟؟
از برای عشق اینجا جا نبود!!!
نوبهار عمر را دیدی چه شد؟؟؟؟
زندگی را هیچ فهمیدی چه شد؟؟؟؟؟؟
بگذار اگرمی خندمم با عشق بخندم
می خندم اما خنده ام تلخ ِ می دونی
می گریم اما گریه از درد ِ میدونی
خندم برای پو چی دنیا ست می دونم
گریم برای عشق بی فرداست می دونم
می خونم این اواز عشق تا زنده هستم
بی عشق نمی شه زنده بود ای یار مستم
پرکن فضای خالی دنیام را با عشق
بگذار اگرمی خندمم با عشق بخندم
نگیر معجون عشق ُ از لبم افسون گرعشق
بیا با من بخون با من برقص بازی گرعشق
منی که عاشق عشقم می دونی پا ی بندم
نذار بیهوده بر این عشق واین دنیابخندم
بیا فکری بکن بر این دل عاشق وزارم
مرو از پیش من با من بمون تنها نذارم
Jahan ...پاسوز غمت آتیش به پر بود ...
اگه مهتاب بشی به من بتابی
منم رخت سیامو در میارم
اگه عاشق بشی
حتی دروغی
میمونم با غمت همخونه میشم
میمونم تا نگی فکره سفر بود
نگی مثل پرستو در بدر بود
میشم کفتر میسوزم
تا بدونی
که
پاسوز غمت آتیش به پر بود
چه بگویم اگر از دست من این کار نیامد
تو قرار است بمانی، چه بدانی چه ندانی
تو قرار است سحر نغمه بیدار بخوانی
چه بگویم اگر از دست من این کار نیامد
که تو را باز ستانم، که مرا باز ستانی
من تو را باز ستانم، ز چه اینگونه خرابم؟
شاید از دلنگرانی، که ندانم چه زمانی
تو زمانی به من آیی که من از خود به خود آیم
همه درمان منی، درد منی تو، همه جانی
دل و جانم به فدایت که ز انوار نگاهت
تو بتابی و ندانی که تو انوار نهانی
همه زیبایی شعرم، به همان است که گفتم
تو همانی، تو همانی، تو قرار است بمانی
lundi 24 décembre 2012
تو ولی بخند تا کم شه غصه از این فاصله
چقدر غریبه ای با دلم ای نزدیک تر از همه
چقدر دوری ازم ای که همیشه با منی
من شد دلیل این فاصله
تو ولی بخند تا کم شه غصه از این فاصله
دردت به جونم همیشه هستم بمون تا بمونم
اینم به بوس همون جوری که من دوست دارم
حرف زیاده دورت بگردم
به کی بگم جز تو دور کی بگردم
میشینم کنار پاهات ثانیه ها رو میشمارم دونه به دونه
به جون عشق به جون هرچی دل تو دنیاس
میگذره این ثانیه ها چه خوب چه زشت
فدای او چشات بشم خستگی هات رو بنویس رو آب
بازم بتاب با خورشید چشمات به سراب دل های خواب
یه روز که خیلی دور نیست
اون که خیلی دور نیست
میاد با اسب سپیدش
هوای تازه میاره
برای هر چی عاشقه
یه دنیا عشق میاره
همین الان همین جاس یعنی همون جاس
آره چشات و ببند دیدی که تو دل هاس
صداش کن دلبر تو روز شب بر در دل حاضر
اما این بار با لبخند نکنه غصه دار باشی
آخه گفته جایی میاد که توش غم نباشه شکوه و ماتم نباشه
نفسم دیگه جون تو جون عشقمون
بازم یه بوس از همونا
فدای تو مهربونم
بیشتر از این نمیتونم
ببخش اگه غلط داشت
فقط یکم جای حرف داشت
منم یکی مثل همه
الناز... همون که همیشه میزاریش تنها
از مقصدمان سؤال کردم
این راه چه ماه می تواند باشد
هرگوشه پناه می تواند باشد
از مقصدمان سؤال کردم
گفتی
مقصد، خودِ راه می تواند باشد
مقصد، خودِ راه می تواند باشد
زخمهاتو پنهان کن
"زخـم هـا" خوب می شن
اما
"خوب شدن" با "مثل روز اول شدن" خیلی فرق داره
زخمهاتو پنهان کن
مردم زیادی بانمک شدن
dimanche 23 décembre 2012
آهسته تر بیا،دلواپسم نکن
آهسته تر بیا
غوغا نکن که دلم ، با شور دردناک نفس های گرم تو بی تاب می شود
آهسته تر بیا،دلواپسم نکن
برای
خاطره بازی فرصت ، همیشه هست
وقتی تو می رسی احساس می کنم سکوت می شکند ثانیه ها گرم می شوند
فاصله ، از لای انتظار پنجره فرار می کند
آغوش می شود تمام تنم از نگاه تو
جایی برای کلام نیست
خاطره ، خود با تمام آنچه هست میان چشم های عاشق ما حرف می زند
و آرام برگ می خورد وقتی تو می رسی
زندگی ، با تو می رسد
لبخند ، با تو می رسد
احساس می کنم جایی ، میان پلک های مدام اضطراب..برای ما ساخته اند
احساس می کنم..ما را درون هاله ای از عطر و آرزو انداخته اند .
وقتی تو می رسی
عاشق تر از همیشه ی حرف ها،حرف می زنم
شیرین تر از همیشه ی بغض ها،بغض می کنم
وقتی تو می رسی
من، به تمام آنچه دوست دارمَش . می رسم
samedi 22 décembre 2012
ﻟﯿﺎﻗﺖ ﺧﯿﻠﯽ ﻣﻬﻤﻪ
ﻟﯿﺎﻗﺖ ﺧﯿﻠﯽ ﻣﻬﻤﻪ
ﻭﻟﯽ
ﮔﺎﻫﯽ ﻣﺎ ﺑﺎ ﺍﺣﺴﺎﺳﺎﺗﻤﻮﻥ
ﻟﯿﺎﻗﺘﻬﺎﯼ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﺭﻭ ﻧﺎﺩﯾﺪﻩ ﻣﯿﮕﯿﺮﯾﻢ
ﻭ
ﺍﺟﺎﺯﻩ ﻣﯿﺪﯾﻢ ﺧﻮﺩﺷﻮﻧﻮ
ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺍﺯ ﺍﻭﻧﯽ ﮐﻪ ﻫﺴﺘﻦ ﺣﺲ ﮐﻨﻦ !!!
"هایده,سوغاتی" Haydeh
اگه تورو داشته باشم . به هر چی میخوام میرسم
به هر چی میخوام میرسم...
عزیزترین سوغاتیه .
غبار پیراهن تو
عمر دوباره منه . دیدن و بوییدن تو
نه من تو رو واسه خودم
نه از سر هوس میخوام
عمر دوباره منی . تو رو واسه نفس میخوام
ای که تویی همه کسم .
بی تو میگیره نفسم
اگر در بگشاييد ...
به تماشا سوگند و به آغاز كلام
آفتابي لب درگاه شماست
، كه اگر در بگشاييد ،
به
رفتار شما مي تابد
قلم رنگ بردار و رنگ دلخواهتو روی تابلو زندگی بزن
نذار دیگران رنگ دلخواهشون روی تابلوی زندگیت بزنن
vendredi 21 décembre 2012
پیش از این نبوده بیش از این
هرگز آرزو نکرده ام
یک ستاره درسراب آسمان شوم
یا چو روح برگزیدگان
همنشین خامش فرشتگان شوم
هرگز از زمین جدا نبوده ام
با ستاره آشنا نبوده ام
روی خاک ایستاده ام
با تنم که مثل ساقه گیاه
باد و آفتاب و آب را
می مکد که زندگی کند
باروَر ز میل
باروَر ز درد
روی خاک ایستاده ام
تا ستاره ها ستایشم کنند
تا نسیمها نوازشم کنند
از دریچه ام نگاه میکنم
جز طنین یک ترانه نیستم
جاودانه نیستم
جز طنین یک ترانه جستجو نمیکنم
در فغان لذتی که پاکتر
از سکوت ساده غمیست
آشیانه جستجو نمی کنم
در تنی که شبنمیست
روی زنبق تنم
بر جدار کلبه ام که زندگی ست
با خط سیاه عشق
یادگارها کشیده اند
مردمان رهگذر
قلب تیر خورده
شمع واژگون
نقطه های ساکت پریده رنگ
بر حروف در هم جنون
هر لبی که بر لبم رسید
یک ستاره نطفه بست
در شبم که می نشست
روی رود یادگارها
پس چرا ستاره آرزو کنم ؟
این ترانه منست
دلپذیر دلنشین
پیش از این نبوده بیش از این
اما همیشه...
گاهی برو...گاهی بمان..
گاهی بخند..گاهی گریه کن...
گاهی حرف بزن..گاهی فریاد بزن...
گاهی قدم بزن...گاهی سکوت کن..
گاهی رها شو...گاهی ببخش..
گاهی یاد بگیر...گاهی سفر کن...
گاهی اعتماد کن...گاهی فراموش کن...
گاهی زندگی کن...گاهی باور کن..
گاهی بزرگ باش...گاهی کوچک باش..
گاهی چتر باش..
گاهی باران باش..
گاهی دریا ..گاهی برکه...
گاهی همه چیز..گاهی هیچ چیز...
.
.
.
اما همیشه ؛
همیشه انسان باش
ترا ز جرگهي انبوه خاطرات قديمي برون كشيدهام
به سينه مي زندم سر، دلي كه كرده هوايت
دلي كه كرده هواي كرشمههاي صدايت
نه يوسفم، نه سياوش، به نفس كشتن و پرهيز
كه آورد دلم اي دوست! تاب وسوسههايت
ترا ز جرگهي انبوه خاطرات قديمي
برون كشيدهام
و
دل نهادهام به صفايت
تو سخت و دير به دست آمدي مرا و عجب نيست
نميكنم اگر اي دوست، سهل و زود ، رهايت
گره به كار من افتاده است از غم غربت
كجاست چابكي دستهاي عقدهگشايت؟
به كبر شعر مَبينم كه تكيه داده به افلاك
به خاكساري دل بين كه سر نهاده به پايت
"دلم گرفته برايت" زبان سادهي عشق است
سليس و ساده بگويم: دلم گرفته برايت!
..
jeudi 20 décembre 2012
گاهی دلت می خواد انسـان نباشی
گاهی دلت می خواد انسـان نباشی
گوسفندی باشی ، پا روی یونجه هـا بگذاری
اما دلـی را دفن نکنی
گرگی باشی ، گوسفند هــا را بِدَری
اما بدانی
کـارت از روی ذات است
نه از روی هوس
خفاشی باشی که شبها گــردش کنی با
چشمهـای کور
اما خوابی را پرپر نکنی
کلاغی باشی که قار قار کنی پرهایت را رنگ نکنی
و
دلـی را با دروغ بدست نیاری
mercredi 19 décembre 2012
تنها اتفاق این روزهای من
حالا دیگر نه از حادثه خبری هست
و
نه از اعجاز آن چشم های آشنا
از
دلتنگی ها هم که بگذریم
تنهایی
تنها اتفاق این روزهای من است
تــــاوان آن چه با من کردی
میگویند
یک روزی هست ..
که چرتکـه دست میگیرند و حساب و کتاب میکنند ...
و آن روز
تـــو باید تــــاوان آن چه با من کردی را بدهی!
فقط نمیدانم ....
تاوان دادن آن موقع تـــو ،
به چه درد من میخورد!؟
یلدا
به آخـر پاییز رسیدیم...
همه دم از شمردن جوجه ها میزنند
اما تو امشب...
بشمار تعداد دلهایی که به دست آوردی...
بشمار تعداد لبخندهایی که به لب دوستات نشاندی...
بشمار تعداد اشکهایی که از سر شوق و غم ریختی...
فصل زردی بود ...
تو چقدر سبز بودی؟؟!!
یلدا
بلندترین شبِ چشمهای تو است
تا صبح هم که نگاهشان کنم
وقت کم میآورم
ﻫﺮ ﮐﺴﯽ“ ﻟﯿﺎﻗﺖ ”ﺷﻨﯿﺪﻧﺶ ﺭﺍ ﻧﺪﺍﺭﺩ
ﺩﻭﺳﺘﺖ ﺩﺍﺭﻡ
ﻫﺪﯾﻪ ﺍﯾﺴﺖ
ﮐﻪ ﻫﺮ ﻗﻠﺒﯽ ﻓﻬﻢ ﮔﺮﻓﺘﻨﺶ ﺭﺍ ﻧﺪﺍﺭﺩ
ﻗﯿﻤﺘﯽ ﺩﺍﺭﺩ
ﮐﻪ ﻫﺮ ﮐﺴﯽ ﺗﻮﺍﻥ ﭘﺮﺩﺍﺧﺘﻨﺶ ﺭﺍ ﻧﺪﺍﺭﺩ
کوتاه است
ﺍﻣﺎ
ﻫﺮ ﮐﺴﯽ“ ﻟﯿﺎﻗﺖ ”ﺷﻨﯿﺪﻧﺶ ﺭﺍ ﻧﺪﺍﺭﺩ
لمس کلماتی که اینک میخوانی
لمس کن حس زیبای مرا توی این کلمات
لمس کن تا بدانی چقدر دوستت دارم
لمس کن تمام نفسهایم را از این کلمات
ایا گونه های خیس مرا لمس کردی؟
ایا لحظات بیقراری مرا حس کردی
هنوز نه؟
پس بخوان این کلمات را با تمام وجودت
چقدر دوست دارم سر روی شانه ات بگذارم
گرمای دوستت دارم را به گوشت برسانم
نجوای سوز عاشقانه ام را بسرایم
اگر میبینی تمام فکر و زندگی من تو شده ای
بدان دست خودم نیست...
اگر میبینی چشمهایم در بیشتر لحظه هاخیس است
و دستانم میلرزد بدان از بیقراری تو هست..
هر سحرگاهم تا چشم میگشایم سلامم را به سوی تو روانه میکنم
هر ظهر لحظات نورانی برایت هدیه میکنم
هر شامگاه دست به سوی آسمان کرده
برایت آرزوی خوشبختی میکنم
هر شب قبل از خواب رویای زیبای من میشوی
کلمات را لمس کردی؟
میخواهم بگویم
دوستت دارم
Inscription à :
Articles (Atom)