lundi 17 décembre 2012

دلــا نــزد کـسـی بـنـشـیـن کـه او از دل خـبـر دارد



دلــا نــزد کـسـی بـنـشـیـن کـه او از دل خـبـر دارد
بــه زیــر آن درخــتــی رو کــه او گـل‌هـای تـر دارد
در ایـن بـازار عـطـاران مـرو هـر سـو چـو بـی‌کـاران
بـه دکـان کـسـی بـنـشـیـن کـه در دکان شکر دارد

تــرازو گــر نـ
داری پـس تـو را زو رهـزنـد هـر کـس
یــکــی قــلــبــی بـیـارایـد تـو پـنـداری کـه زر دارد
تــو را بــر در نــشــانــد او بــه طــراری کـه مـی‌آیـد
تـو مـنـشـیـن مـنـتـظر بر در که آن خانه دو در دارد
بـه هـر دیـگـی کـه مـی‌جوشد میاور کاسه و منشین
که هر دیگی که می‌جوشد درون چیزی دگر دارد
نـه هـر کـلـکـی شـکـر دارد نـه هـر زیـری زبر دارد
نـه هـر چـشـمـی نـظـر دارد نـه هـر بـحری گهر دارد

بــنــال ای بــلــبــل دســتــان ازیــرا نــالـه مـسـتـان
مــــیـــان صـــخـــره و خـــارا اثـــر دارد اثـــر دارد
بـنـه سـر گـر نـمـی‌گـنـجـی کـه انـدر چـشـمـه سوزن
اگـر رشـتـه نـمـی‌گـنـجـد از آن بـاشـد کـه سـر دارد
چـراغـسـت ایـن دل بـیـدار بـه زیـر دامنش می‌دار
از ایـن بـاد و هـوا بـگـذر هـوایـش شـور و شر دارد
چـو تـو از بـاد بـگـذشـتـی مـقـیـم چـشـمه‌ای گشتی
حــریــف هـمـدمـی گـشـتـی کـه آبـی بـر جـگـر دارد
چــو آبــت بــر جــگـر بـاشـد درخـت سـبـز را مـانـی
کــه مــیــوه نــو دهــد دایــم درون دل ســفـر دارد





Aucun commentaire:

Enregistrer un commentaire